مهرواره در شهرستان صحنه
ویدا اکبری دختر توان یابی است که در شهرستان صحنه برای افراد دارای معلولیت اشتغالزایی میکند.
به گزارش مهرواره محله همدل، باورهای اشتباه سبب شده، افراد دارای معلولیت برای تأمین حداقلهای زندگی نیز با مشکل روبهرو باشند. بسیاری از آنها برای یافتن شغل باید به قول معروف از هفتخوان رستم عبور کنند؛ چراکه بیشتر کارفرمایان توانایی آنها را باور ندارند. این درحالی است که تجربه نشان داده افراد دارای معلولیت توانایی زیادی دارند و قادرند بسیاری از کارها را به خوبی انجام داده و مدیریت کنند. ویدا اکبری یکی از این افراد است که ثابت کرده افراد دارای معلولیت توانایی های زیادی دارند. این دختر جوان که در روستای جیحون آباد شهرستان صحنه استان کرمانشاه روزگار میگذراند این روزها یکی از حامیان جدی افراد دارای معلولیت است. او برای توانیابهای شهرش کلاسهای مهارت آموزی برگزار میکند و دستشان را میگیرد تا کسب وکارشان را راه بیندازند و روی پای خود بایستند.
ویدا اکبری ۴۵ سال دارد و در تمام بیش از چهار دهه عمری که از خدا گرفته یک جمله را بیشتر از همه شنیده است: «تو نمیتوانی» جملهای که اطرافیانش به او گفتهاند. او البته بارها به خودش و دیگران ثابت کرده که این جمله حداقل برای او، اشتباه است. ویدا میگوید: یک سال بیشتر نداشت که به دلیل تزریق واکسن اشتباه، دچار بیماری فلج اطفال می شود و از نعمت راه رفتن محروم. به همین دلیل یک عصا یار و همیار همیشگیاش می شود تا با کمک آن راه برود. نقص عضو اما باعث نشده او از جامعه دور باشد. او درسش را مانند همسن و سالانش در روستای محل زندگیاش، روستای جیحون آباد شهرستان صحنه کرمانشاه خواند و دیپلمش را گرفت. بعد به دانشگاه رفت و در رشتهالهیات فارغ التحصیل شد. تا اینجای کار مانند همه افراد عادی زندگی او گذشت و پس از فارغ التحصیلی مانند بقیه همسن و سالانش به دنبال کار گشت اما هنگام جستوجو برای شغل، مشکلات او به عنوان یک توانیاب بیش از سایر مراحل زندگیاش به چشم آمد. ویدا بارها جمله «نمیتوانی» را در این دوران شنید. او تعریف میکند که هیچکس به او کار نمیداد و شخصی حتی ریسک هم نمیکرد تا او را امتحان کند و مطمئن شود که ویدا از عهده کاری برمیآید یا نه؟ این مساله بیش از همه چیز دل ویدای جوان را شکست.او اما کوتاه نمیآید. خیلی سال پیش زمانی که ویدا ۱۳ساله بود، فکر این روزها را کرد و در کلاسهای خیاطی شرکت و دیپلم خیاطیاش را گرفت. به جز این، علاقه به کارهای هنری مانند گلسازی و قالببافی باعث شد او دختر توانمند و هنرمندی شود.
به این ترتیب فراگیری این هنرها راه نجات او میشود و زمینه را فراهم میکند تا ویدا برای خودش کسبوکاری راه بیندازد و برای خوودش کار کند؛ گاهی با خیاطی و گاهی هم با قالببافی و گلسازی. علاوه بر این او در روستا باغچهای ایجاد میکند و به پرورش سبزیجات وصیفیجات میپردازد. روزگار ویدا برای مدتی به این شکل سپری شد تا اینکه او تصمیم مهمی در زندگیاش گرفت.
تلاش برای توانمندسازی
ویدا توانمند شده و برای گذران زندگی نیازمند شخصی نیست و این یعنی که دیگر نباید هیچ دلنگرانی داشته با شد اما اکبری دغدغهمند نه تنها به فکر خود که به فکر دوستانتوانیابش است. به جز ویدا، ۲۰ توانیاب دیگر در روستای او زندگی میکنند و او هر روز دوستانش را میبیند که سالها در مدرسه و دانشگاه درس خواندند، بعد از فارغالتحصیلی دنبال کار گشته و بعد به دلیل باورهای اشتباه برخی ناامید و افسرده گوشه خانه نشستهاند.
اکبری میگوید:حتی در روستای او افراد توانیابی هستند که تا مقطع دکتری تحصیل کردهاند اما هیچگاه فرصت کارکردن به آنها داده نشده است. او میگوید: این باورهای اشتباه سبب شده توانیابها وابسته به دیگران شوند و به جای این که به آنها فرصت انجام کاری داده شود، فرصتها از آنها گرفته شده است.
این دلایل باعث میشود که این دختر توانیاب تصمیم بگیرد برای توانیابهای روستا کاری انجام دهد. یک روز زمانی که مشغول رسیدگی به صیفیجاتش در باغچه کوچکش بود، فکر بکری به ذهنش رسید.
او به این فکر میکند که روستا زمین کشاورزی زیادی دارد بنابراین هر کدام از توانیابها میتوانند در یک قطعه زمین کوچک به صورت هدفمند گلخانه کوچکی راه بیندازند. به این ترتیب ویدا فکری را که به ذهنش رسید بود با مدیران جهاد کشاورزی مطرح کرد. آنها نیز از ایده او استقبال کردند. اکبری به در خانه افراد توانیاب رفت و از طرحش گفت و نتیجه کار به حضور صددرصدی افراد توانیاب روستا در طر ح او ختم شد.
به این شکل ویدا کلاسهای آموزش کشاورزی برای دوستانش برگزار کرد؛ کلاسهای رایگانی مانند، پرورش قارچ، زعفران، گلهای تزیینی و گیاهان دارویی و بعد از برگزاری کلاسهای کشاورزی، برگزاری کلاسهای دامداری هم در دستور کار قرار گرفت.
مجمع افراد دارای معلولیت
خیلی زود آوازه فعالیتهای این دختر توانیاب به شهرستان صحنه رسید و سازمان بهزیستی شهرستان از ویدا دعوت کرد بهعنوان تسهیلگر مسائل افراد دارای معلولیت با آنها همکاری کند. ویدا هم که دو سال در روستا مشغول برگزاری کلاسها بود شرایط را برای گسترش فعالیتهایش مناسب دید و به این ترتیب با چند نفر از توانیابهای شهرستان مجمعی به عنوان مجمع معلولین تأسیس کرد. تشکیل مجمع
باعث شد با فراغبال بیشتری به فعالیتهایش ادامه دهد. اولویت اول او اما همچنان اشتغالزایی برای افراد توانیاب است. شهرستان صحنه بیش از ۵۰۰۰ توانیاب دارد و او به کمک دوستانش برای آنها کلاسهای اشتغالزایی برگزار میکند.
بهجز کلاسهای کشاورزی و دامداری، کلاسهای قالیبافی و خیاطی به فهرست کلاسها اضافه شد تا توانیابها بسته به علایقشان یکی از کلاسها را انتخاب کنند. بعد از برگزاری کلاسها او به عنوان تسهیلگر، افراد فارغ التحصیل را به سازمان بهزیستی معرفی میکند تا وام اشتغالزایی بگیرند.
این روزها به کمک این دختر توانا ۵۰ نفر از توانیابهای شهرش صاحب کسب وکار شدهاند. ویدا البته توضیح میدهد که البته ترس از ابتلا به ویروس کرونا و اجرای پروتکلها و برگزاری کلاسها در تعداد اندک باعث شده بسیاری از توانیابهای شهرستان نتوانند در کلاسهای اشتغالزایی شرکت کنند. او امیدوار است که با واکسینه شدن جامعه، افراد دارای معلولیت راحتتر بتوانند در کلاسهای اشتغالزایی شرکت کنند.
شهر بهتر برای توانیابها
اشتغالزایی مهم است اما یکی از اولویتهای ویدا بهعنوان یکی از توانیابهای شهرش زندگی راحت در شهر است. او از شهرش صحنه میگوید، از این که ورودی بسیاری از ادارات، معابر ، پارکها، بانکها و خودپردازها برای استفاده توانیابها مناسب نبود درحالی که جمعیت زیادی از توانیابها در این شهرستان زندگی میکنند. به همین دلیل به قول معروف ویدا کفش آهنی به پا میکند و عصایش را به دست میگیرد و برای مناسبسازی مکان زندگی دوستانش ابتدا به بهزیستی و بعد به ادارات مرتبط مانند، فرمانداری و شهرداری میرود و ساعتها با آنهاجلسه میگذارد و از آنها میخواهد فضای شهری را برای او و دوستانش مناسبسازی کنند. به همین دلیل این روزها بسیاری از مکانهای عمومی شهرستان صحنه برای استفاده توانیابها مناسبسازی شده است.اکبری به مساله دیگر توانیابها هم توجه دارد به همین دلیل او برای تسهیل ازدواج آنها نیز تلاش میکند. به کمک او و دیگر اعضای مجمع تاکنون ۴ توانیاب به خانه بخت رفته اند.
دیگر رسانه ها:
روزنامه جام جم